گاهی باید

چراغها را خاموش کنید...

گاهی باید به زور خوابید...

پ.ن:هر گونه برداشت معنوی، سیاسی ، فرهنگی ، آموزش ، اجتماعی ، اخلاقی وغیر اخلاقی از این نوشته آزاد است!

05 شهریور 1389 (22:17) | قدیمی‌ها | دیدگاهها بسته است

زمان

گاهی وقتها گذر زمان رو حس میکنم ، بعضی وقتها هم خود زمان رو !
اولی وقتی به ساعت نگاه میکنم ، دومی وقتی به آینه زل میزنم !

پ.ن: اولی پُر از زجر ، دومی پُر از حسرت !

05 شهریور 1389 (22:15) | خسته | 0 دیدگاه

غوغا

توی دلم غوغاست!
بیا باهم فریاد بزنیم!

میفهمی! باهم

05 شهریور 1389 (22:14) | قدیمی‌ها | دیدگاهها بسته است

آهای زمین

آهای زمین یه لحظه تو دراز بکش!

پ.ن: آهای زمین یه لحظه تو نفس نکش!

05 شهریور 1389 (22:14) | قدیمی‌ها | 0 دیدگاه

من؟

+ آدم عجیبی هستی!

# باید آدم عجیبی باشی !

05 شهریور 1389 (22:14) | خسته | دیدگاهها بسته است

غرق زندگی!

چشمانم را باز کردم وسط بیابان زندگی غرق شدم!

05 شهریور 1389 (22:13) | مینیمال | 0 دیدگاه

خدارو چه دیدی

خدا رو چه دیدی

شاید خدا رو یه روزی دیدی...

05 شهریور 1389 (21:27) | مینیمال | 0 دیدگاه

من پیامبرم

و من به آخرین پیامبر بودن خودم ایمان دارم

نزول آیات بدی در کوه بدشانسی

هجوم قوم مسلمان برای غارت انسانیت

و حضور من برای عدم نیستی

خود دلیل است که من آخرین پیامبرم نه محمد شما !

05 شهریور 1389 (21:27) | دلنوشته | دیدگاهها بسته است

زیرفشار رفتی ؟ نرو!

زیر فشار رفتی؟

زیر فشار نرو.

05 شهریور 1389 (21:27) | مینیمال | 0 دیدگاه

عشق خدا

و خدایی که ترسید از ابراز عشقش به حوا !

آدم را آفرید تا عشق بازی کند...

05 شهریور 1389 (21:26) | وخدا | دیدگاهها بسته است

کاش.

کاش میشد تموم کوچه های بن بست رو بست!

تا کسی نتونه ، برای نرفتن ، نرسیدن رو بهانه کنه!

05 شهریور 1389 (21:26) | مینیمال | دیدگاهها بسته است

محسن یگانه

هیچکی نمیدونه که چشمام چرا هنوزم خیسه خیسه؟

05 شهریور 1389 (21:26) | از دل ترانه | دیدگاهها بسته است

سعید شهروز

تا کجا میخوای بری؟ این کوچه بن بسته عزیز...

05 شهریور 1389 (21:26) | از دل ترانه | 0 دیدگاه

باهم ...

پایان زندگی ، آغازی دوباره است!

باور نمیکنی ؟ بیا با هم امتحان کنیم!

فقط با هم...

05 شهریور 1389 (21:24) | سایه | دیدگاهها بسته است

چوپان دروغگو

چوپان دروغگو مُرد

این رو خودش گفت!

05 شهریور 1389 (21:22) | مینیمال | 0 دیدگاه

تعبیر خیال

امروز توی تنهایی به تو فکر کردم!

یه جورایی یه خیال بود یه خیال شیرین اما محال!

حالا بگو تعبیر این خیال چیه؟

05 شهریور 1389 (21:21) | سایه | دیدگاهها بسته است

every body

هر کسی میتونه عاشق بشه

حتی مترسکی که از مرگ میترسه!

05 شهریور 1389 (21:21) | مینیمال | 0 دیدگاه

منظور؟

چراغها را از اول راه روشن کرده ایم به امید آن تونل!

پ.ن: منظور دار!

05 شهریور 1389 (21:21) | مینیمال | دیدگاهها بسته است

خاطره خوب ، خاطره بد

وقتی یه خاطره خوب رو برای یک نفر 100 بار تعریف میکنی برای اون میشه خاطره بد!

05 شهریور 1389 (21:21) | مینیمال | 0 دیدگاه

سکوت خدا

یه گوشه ساکت نشستم ، خیره به آسمان و خدا بازم سکوت کرد...

05 شهریور 1389 (21:21) | وخدا | دیدگاهها بسته است