یه مشت حرف

یه مشت حرفها ، توی مغزم ، مدام روی اعصابم راه می ره .
راه که چه عرض کنم با جفت پا لگد میزنه!

ادامه مطلب ...
26 اسفند 1390 (02:52) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

فلبداهه آخر سال

بعضی چیزها(ت) اصلاً مهم نیست !
بلکه بودن یا نبودن مساله این است ...

# مثل تیر برق باشی همه خوشحالن .

25 اسفند 1390 (23:30) | خسته | دیدگاهها بسته است

تکراری ...

بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان
مردم از عُمر چو سالی گذرد عید کنند ...

20 اسفند 1390 (11:34) | مینیمال | دیدگاهها بسته است

بیا خیال کنیم برگشت ...

بزن فریاد دل تنها
که شب از غصه بیداری
که روز هم با خیال اون
دست از خواب برنمیداری

بیا خیال کنیم برگشت
بیا خیال کنیم هستش
بیا خیال کنیم فقط
دل به دستای تو بستش

بخند اما دل تنها
که رویاهات حقیقت نیست
بخند به اینکه تنهایی
بخند که هرچی میخوای نیست

تو تنها زخمی این عشق 
من اما شاد میمونم
دل تنها حسودی کن
که از شادیست میخونم

نه یک امید میبینم 
نه یک لبخند میشناسم
میخوام دنیارو برگردم
میخوام تکرار بشه بازم ...

بخند اما دل تنها
که رویاهات حقیقت نیست
بخند به اینکه تنهایی
بخند که هرچی میخوای نیست...

20 اسفند 1390 (11:32) | شعر من | دیدگاهها بسته است

19...

اینکه هم اولین بارت باشه هم آخرین بارت ، میشه یک اوج فوق العاده شیرین ...
چیزی که همیشه حسرت تکرارشو داری ، اون روز  ...    ببخشید هنوز اونقدر صمیمی نشدم که همه چیو بگم !

# اسفند که میشه دلم هوایی میشه ... 

09 اسفند 1390 (12:52) | سایه | دیدگاهها بسته است

هایده

شب مستی اگر یک توبه بشکستم ...

02 اسفند 1390 (23:23) | از دل ترانه | دیدگاهها بسته است