دوست دارم شب تا سحر دور سرت بگردم ، میدونم توی انتخابت اشتباه نکردم
دوست دارم همینجوری بگم برات میمیرم ، بگم عاشقت منم تویی عزیزتریم ...
مشکل ...
مساله اینه مشکل ما نه با پول حل میشه نه با زور ...
# خدایا یا خودت درستش کن یا ...
0111
# جز با صدای تو آروم نمیگیرم ...
خدایا ...
صدایی ، ندایی ، حرفی ، حرکتی ، نشونه ای ...
به نظر خودت وقتش نیست ؟! یه چیزی نشون بدی ؟
# یا شاید ...
خدایا ...
خدایا اگر میشنوی ! اگر هستی ! اگر رهگذری ...
صدای حق حق کودکی که به تمنای دوست داشتن ، آرام گریه میکند را میشنوی ؟
خدایا من تنهام ، اونم تنهاست ، به نظر خودت ، تکلیف چیست؟
# وخدایی که شاید منتظر یک فرصت است ...
# وشاید خدا میخواهد یک فرصت بدهد ...
رپیت ...
وقتی دو تا آهنگ رو گذاشتی روی رپیت و الان احتمالاً یا هشتادمین باره گوش میدی یا صد و هشتادمین بار ، اما بازم گوش میدی ، چه نتیجه میشه گرفت جز اینکه دیوانه وار عاشقی ...
#دیوانه وار ...
باهم ...
شاید باید این نوشته رو خیلی زودتر از این مینوشتم اما ترس خوندنش همیشه مانع بود اما بالاخره امشب شد ...
مطمئنم آخرش نفس راحتی میکشم و میگم آخرش نوشتمش و میرم بخوابم تا ...
زیباترین لبخند ...
گفتمش: زیباترین لبخند چیست؟
گفت: لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند
باران زیادی
بیا دوری کنیم از هم
بیا تنها بشیم کم کم
بیا با من تو بدتر شو
بیا از من تو رد شو رد شو
ببین گاهی یه وقتایی دلم سر میره از احساس
نه میخوابم نه بیدارم از این چشمای من پیداست
تنم محتاج گرماته
زیادی دل به تو بستم
هیچ دردی در این حد نیست
من از این زندگی خستم
دلم تنگ میشه بیش از حد
دلم تنگ میشه بیش از حد
دلم تنگ میشه بیش از حد
دلم تنگ میشه بیش از حد
تولدت مبارک
تولدت مبارک ...
# الان دوسالت شده
همزمان هم بهت پیام دادم ، هم کامنت گذاشتم هم اینجا هم یه پست گذاشتم .
همه جوره به یادتم ...
:)
چقدر ؟
باید کمی به خودم بیام
واقعا چقدر برای خودم مهمم؟
# چقدر ؟
شادمهر
اونقدر میخوامت ، همه باهات بد شن ، با حسرت هر روز از کنار ما رد شن ...
زندگی
آدما برای زنده بودن بهانه نمیخوان ، برای زندگی کردن بهانه میخوان ...
بهانه ی من ...
6/2/92
خاطرات گوناگونی میشود با دستان خود ساخت ، تا زمانی ، روزی ، روزگاری ...
# بغضم ترکید
سرزنشم نکن ، این بغض برای شکستن ، حتی بهانه یک جرقه هم نمیخواهد ، خودش شکست ...
# دوباره دل هوای با تو بدون کرده
خوابم نبرد ...
میخواهم غروبی بسازم ، دلگیریش فدای قامت دختری که چشمهایش ، خیره کننده تر از هر غروبی باشد وقتی ، دستانی ، گیسوانش را نوازش میکند ...
و من آنروز خوشحال خوشحالم ...
لعنت به من
از خودم بدم میاد
عشق
عشق تنها امتحان زندگی است که باید شب امتحان خواند ...
انتظار
سخت است این درسهای لعنتی ، تنهایی ... انتظار ... و تنهایی
وبدتر روزهایی است ، که امتحان میگیرتش ، هر روز...
مممم
شور است ، اشکهایت ، حتی از شوق ...
اما خوردنیست ...
...
میخوامت ...