فلبداهه در نیمه شب
30 آذر 1390 (02:22) |
دلنوشته |
دیدگاهها بسته است
...?
16 آذر 1390 (10:58) |
مینیمال |
دیدگاهها بسته است
Crime
06 آذر 1390 (23:19) |
حرفهایی برای خودم |
دیدگاهها بسته است
girl : #FFFFFF
03 آذر 1390 (13:53) |
مینیمال |
0 دیدگاه
میتوان آرام گرفت تنهایی با تلاطم روزگار سخت.
ویا میتوان آرام گرفت با تلاطم یک جسم سوزان ، اما تنهایی نه!
سخت است در هر دو حالت ، نخواهی آنچه که باید باشی ، باشی!
اما ، گناهکاری که پشیمان نیست ، توبه را چه سود؟!
...?
باید بکوبیش زمین! اون علاقه لعنطی رو ، به هر قیمیتی!
یا شایدم بشه یه جورایی فریزش کرد تا ابد ...
# الان وقتش نیست لعنطی!
Crime
در حقیقت از امروز شروع میشه ، فصل سه !
همش ده حرکت مونده! ده حرکت تا کیش و مات …
Array( [1] => misfortune [2] =>umbrage );
# هیچ نقطه صفری نیست !
girl : #FFFFFF
خب من سفید دوست دارم ، البته یه نمه تپل باشه!
اون چیزشم (برعکس همه مردها) من دوست دارم کوچیک باشه ...