تورم جسمی

میگم ، اونور آب ، یه چیزی تومایه های سالومه ، مزنه شبی چنده؟
چیه ؟! مگه مام دل نداریم ؟! به قول ندا ، چرا که نه ...
# آخ آخ ، راستی ندا چنده ؟

26 آبان 1391 (20:48) | مینیمال | 4 دیدگاه

حرف آخر

سرت رو درد نیارم ، خلاصه اگه یه روز ، یه جا ، چه ده سال دیگه ، چه صد سال دیگه ، به این فکر کردی کاش اون یکی راه رو انتخاب میکردی ، یه زنگ به من بزن …

# منتظرم

24 آبان 1391 (04:55) | سایه | دیدگاهها بسته است

بدبخت؟

بعضی آدمها مدام بدبخت بودنشان را تکرار میکنند ، که بارو کنیم !
به فکر چاره باش …

24 آبان 1391 (04:54) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

جداً

فکر کن یه روز ، یه جا ، یه کسی رو می‌بینی که نه میشناسیش نه قراره بشناسی اما یه لحظه چهره اش موندگار میشه …
حالا چیکار میکنی ؟ 
هر روز میری اونجا ؟

24 آبان 1391 (04:53) | مینیمال | دیدگاهها بسته است

مینیمالیست

خیلی وقت بود یه وبلاگ درست حسابی نخونده بودم

# panjebox.blogspot.de

24 آبان 1391 (04:52) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

و ...

این روزها ناخودآگاه خیلی به خدا فحش میدم ، خیلی …

24 آبان 1391 (04:52) | وخدا | دیدگاهها بسته است

تورفتگی ...

آدمایی که توی خودشونن توی دیگری نمیرین ...

21 آبان 1391 (23:58) | مینیمال | دیدگاهها بسته است

رضا زززز

یه ساعت نمیشه همش ، بیچاره اون مرد ، از این به بعد هروقت از یه طرف خیابون عبور کنه ، دو طرف رو نیگا میکنه …
#
رضا زززز

19 آبان 1391 (08:27) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

رضا صادقی

به چشمام نگاه کن پر از خواهشه ...
همه خواهشم از تو آرامشه ...

# دارم از دستای عشقت ، یه جورایی رها میشم ...

13 آبان 1391 (23:20) | از دل ترانه | دیدگاهها بسته است

d

چه سخت است فکر کردن به اینکه میدانم روزی نمیمانم !  
وحشتی سراسر وجودم را فرامیگرید ، سرد ، تلخ ، باید رفت ...  
مرگ ، تنها حقانیتی است که وجودش انکار ناشدنی است ! بی وابستگی به دین ، عقیده و هر چیزی که مردمان سرگرمش هستند !  
حتی خدای به آن بزرگی ، گاهاً انکار میشود اما مرگ نه !  
شاید مرگ ، برهان خلف زندگی است ...  
زندگی که ...  
چه میشد اگر روزی از خواب بلند میشدید و می‌دیدید تمامیه آنچه که داشتید و آنهایی که میشناختید همه نیستند !  
تک و تنها چه حسی دارید ؟!  
آیا جز باید سراغ بلندترین پرتگاه شهر را گرفت ؟!  
آیا ماندن جایز است ؟!  
و امروز ...  
# هوم ؟

10 آبان 1391 (23:33) | خسته | دیدگاهها بسته است

فلبداهه ...

تا حالا شده فکر کنی چرا 70 میلیون نفر باهم میگن ، سالی تاک دوست داریم ، سالی تاک دوست داریم ؟!
حیونا همیشه نازن ، دوست داشتنین ، آدم دوست داره بغلشون کنه ...

09 آبان 1391 (12:35) | مینیمال | دیدگاهها بسته است