میگم ، اونور آب ، یه چیزی تومایه های سالومه ، مزنه شبی چنده؟
چیه ؟! مگه مام دل نداریم ؟! به قول ندا ، چرا که نه ...
# آخ آخ ، راستی ندا چنده ؟
حرف آخر
سرت رو درد نیارم ، خلاصه اگه یه روز ، یه جا ، چه ده سال دیگه ، چه صد سال دیگه ، به این فکر کردی کاش اون یکی راه رو انتخاب میکردی ، یه زنگ به من بزن …
# منتظرم
بدبخت؟
بعضی آدمها مدام بدبخت بودنشان را تکرار میکنند ، که بارو کنیم !
به فکر چاره باش …
جداً
فکر کن یه روز ، یه جا ، یه کسی رو میبینی که نه میشناسیش نه قراره بشناسی اما یه لحظه چهره اش موندگار میشه …
حالا چیکار میکنی ؟
هر روز میری اونجا ؟
مینیمالیست
خیلی وقت بود یه وبلاگ درست حسابی نخونده بودم
# panjebox.blogspot.de
و ...
این روزها ناخودآگاه خیلی به خدا فحش میدم ، خیلی …
تورفتگی ...
آدمایی که توی خودشونن توی دیگری نمیرین ...
رضا زززز
یه ساعت نمیشه همش ، بیچاره اون مرد ، از این به بعد هروقت از یه طرف خیابون عبور کنه ، دو طرف رو نیگا میکنه …
# رضا زززز
رضا صادقی
به چشمام نگاه کن پر از خواهشه ...
همه خواهشم از تو آرامشه ...
# دارم از دستای عشقت ، یه جورایی رها میشم ...
d
چه سخت است فکر کردن به اینکه میدانم روزی نمیمانم !
وحشتی سراسر وجودم را فرامیگرید ، سرد ، تلخ ، باید رفت ...
مرگ ، تنها حقانیتی است که وجودش انکار ناشدنی است ! بی وابستگی به دین ، عقیده و هر چیزی که مردمان سرگرمش هستند !
حتی خدای به آن بزرگی ، گاهاً انکار میشود اما مرگ نه !
شاید مرگ ، برهان خلف زندگی است ...
زندگی که ...
چه میشد اگر روزی از خواب بلند میشدید و میدیدید تمامیه آنچه که داشتید و آنهایی که میشناختید همه نیستند !
تک و تنها چه حسی دارید ؟!
آیا جز باید سراغ بلندترین پرتگاه شهر را گرفت ؟!
آیا ماندن جایز است ؟!
و امروز ...
# هوم ؟
فلبداهه ...
تا حالا شده فکر کنی چرا 70 میلیون نفر باهم میگن ، سالی تاک دوست داریم ، سالی تاک دوست داریم ؟!
حیونا همیشه نازن ، دوست داشتنین ، آدم دوست داره بغلشون کنه ...