عمری است به خاطر غرور نگریسته ام! جام سرنوشت را از دست زندگی میگیرم و بر آن نازنین یار ، لب میسایم. کهنه آشنایی است میان من و این جام…
پیرمردی از دور می آید . نه! جوان است! نمیدانم! چشمانم باز نمیشود، این بار جام نامهربانی کرده، مرا بد خراب کرده است…
نزدیکتر می شود…
من نشسته ام کنار یک درخت! پس کی میرسد ؟ فقط میبینم که می آید…
آه سرم… سرد است…درد میکند…چشمانم باز نمیشود…
سکوت مبهمی است! صدای پایش را حس میکنم…
آمد …دستم را گرفت وچشمانم را بست… بلند می شوم
چشم بسته مرا میبرد…
مدتی است راه میروم… مستی از سرم پریده…
همه جا سکوت است…
ایستاد! گفت بشین!!
نشستم…بوی خاک تازه نمناک میآید…
بوی خوبی است…چشمانم را باز نکرد… مرا خواباند روی خاکـــ ….
کم کم سنگینی را روی پاهام حس میکردم… حس خوبی بود! نوازشم میکرد…
اما یک صدای تکراری مدام ذهنم را آزار میداد…
صــــدای بیـــلی که به خــــاک فرو میرفـــــت….
میروم
نه کسی در راه است ، نه کسی از درد دلم آگاه است…
سرنوشتم شوم و ساکت و سیاه است
ادعای عاشقی نه ، اعتراف عاشقی دیوانگی است!
مجازاتش تبعید به ویرانگی است ، تبعید به گورستان بیگانگان…
نمیدانی چه دردی است …
اینجا همه بیگانه اند…
ولم کن دل بیچاره تو که از عشق نمیدونی
یه روز واسه من میزنی یه روزم با دل اونی
میروم در یک خاطره شاید بمانم…
میروم و تنهایی با غم میخوانم…
نه کسی در راه است ، نه کسی از درد دلم آگاه است…
بازی من و تو
توی بازی من و تو ، من یک گل زدم…
اما تو هنوز 2- هیچ جلویی!
پ.ن: دیدی؟! من بازم به نفع تو گل زدم…
بدبختیه خنده دار
واقعاً خنده دار نیست ؟!
زندگی من ، خنده دار نیست؟!
گریه ام گرفته لعنطی ، خنده دار نیست؟!
...
یکی مثل من 3
سرشو پائین انداخته بود ، انگار روی زمین دنبال خدا میگشت!
یکی مثل من 2
نوشته ها شو یه جا جمع میکرد تا سر فرصت آتش بزند!
یکی مثل من 1
دَ مَ رو (به شکم) خوابیده بود و به خدا فکر میکرد!
نوشتم
نوشتم و نوشتم و نوشتم... حالا من مانده ام و یک دل پرخون و یک عالمه نوشته های خط نخورده!
# خط بزن!
به هرجا نگاه نکن
به هرجا نگاه نکن
آنجا ، جایی که انتظارت را میکشد
جایی که رو به روی توست
جایی که به آن نگاه میکنی
آسمان سیاه است و زمین سرد...
این یک خاطره نیست...
درد است ، به آسمان نگاه نکن
من آسمانم ، سیاه سیاه...
گاهی
گاهی در گذر زمان خوابم میبرد…
سیگار؟
- تو بیشتر چه سیگاری می کشی؟
- من بیشتر ته سیگار می کشم!
...
# من از تو خسته نمیشم تو هر جا میخوای برو!
قهر
انقدر کسی نداشت که مجبور شد با خودش قهر کند...
# حکایت ماست به خدا...
آتش هوس
کَر شده ، حس لامسه...
تا به جای بوسه ، دست مالیت کنم...
بکارتی که پاره شد ، دگر بی خیال است ، هر که آمد ، هر که شد ، هر که رفت...
من ساده بودم ، تنها ولی پاک...
گستاخ شدم ، تنها و ناپاک...
بهای این چیزی بیشتر از آتش جهنم است... چیزی بیشتر ، برنده تر ، سوزنده تر...
چیزی چون آتش وصال تو...
هوس که شعله کشید ، عشق فریاد میزند ، ناله میکند ، التماس میکند...
اما هوس چیز دیگری است...
شاید اگر عشق آتشین بود ، آتش هوس مثل یخ بود اما گرم...
می آیی
نمیدانم روزی می آیی یا نه!
اما خوب میدانم اگر بیایی زود میروی ! خیلی زود...
# مگه نه؟
زمین خورده ، لگد خورد!
سرم رو روی زمین گذاشتم ، به امید این که صدای پاشو بشنوم
هیچ صدایی نبود به جز خورد شدن من!
عاشق
یکی رو میشناختم تا آخر عمرش عاشق بود، ولی آخرش مُرد!
شب
شب آمده است و اسم شب بیانگر خواب
ده قرص خواب
یک لیوان آب
یک بغض در گلو
و تا ابد خواب…
ستاره
عزیزم
ستاره هم نبودیم ملت نگاهمان کند ، ما چشمک بزنیم و هر یک فکر کنند فقط برای او چشمک میزنیم!
عزیزم صرفه جوییست!
یک چشمک!
100 لبخند
وارونه
آه عزیزم ، من هر چه رو به تو میآیم ، دورتر میشوم!
نمیدانم جاده ها وارونه شده اند، یا من به عقب مینگرم!