تو

تو هر چقدر هم فکر کنی همیشه حق با توست

تو هر چقدر هم خودخواه شوی بزرگ شوی

هر چقدر هم همه چیز را برای خودت بخواهی

باز هم همان معشوقه قلب کوچک منی که سالهایی است به انتظارش نشسته ام ...

26 آبان 1393 (23:18) | سایه | 0 دیدگاه

...

یادته گفتی اگر یه چیزی که دوست نداری رو مکررا تکرار کنی ، بالاخره یه روزی خسته میشی و اعتراض میکنی ...

# من هنوز خسته نشدم از این شبها ...

25 آبان 1393 (23:04) | سایه | 0 دیدگاه

چارتار

تنها ماندم کسی جز تو شاید نشاید که آید ...

15 آبان 1393 (18:11) | از دل ترانه | دیدگاهها بسته است

...

بزرگی میگفت اگر نمیتونید شرایط رو به حالت بهتری تغییر بدید
لااقل شرایط فعلی رو تثبیت کنید ...

14 آبان 1393 (00:17) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

...

...

ادامه مطلب با پسورد محافظت شده است .
ادامه مطلب ...
09 آبان 1393 (23:07) | سایه | 0 دیدگاه

من و دنیا

بچه ای که رو به روی توست و تو میخوای یه کاری رو برات انجام بده
دست راستتو مشت میکنی بهش میگی اگه فلان کارو بکنی مشتمو باز میکنم و هر چی توش باشه بهت میدم
بچه کارو انجام میده و با شوق میاد پیشت دستتو باز میکنی ومیگی اِ توش هیچی نیست ، اگه گفتی کجاست توی اون یکی دستمه
اگه اینکار دیگه رو هم انجام بدی بازش میکنم میدم بهت
بچه میدوئه و کارو برات انجام میده و برمیگرده باز اون یکی دستتو باز میکنی و هیچی توش نیست
خلاصه دیگه اگه یه بار حتی راست راستکی هم چیزی توی مشتت بذاری و ازش بخوای یه کاری برو برات انجام بده
بچهه عین بز فقط نگات میکنه ...

# میخوام بگم خیلی وقته عین بز به دنیا نگاه میکنم فقط ...

08 آبان 1393 (10:01) | دلنوشته | 0 دیدگاه

ذات زن ها

زنها ذاتا شکاک هستن ، هر چیزی رو که باور نکنن فقط کافیه یه چیزی بگی که مرتبط باشه به زن دیگه ای جز خودشون
لامصبا فکر میکنن ازش دو تا بچه هم داری
حالا اصلا اون طرف وجود خارجی هم نداشته باشه

# خخخخخخخخخخ :)))

06 آبان 1393 (23:02) | سایه | 0 دیدگاه

ثانیه طولانی

شاید برایتان پیش آمده باشد ، یک آن که به ساعت مینگرید و وقتی هیچ حرکتی از عقربه ثانیه شمار نمیبینید فکر میکنید ساعت کار نمیکند و ناگهان عقربه یک قدم به جلو میرود
میدانی آن یک ثانیه چیزی بیشتر از یک ثانیه است ...

# دقیقا مثل ما و شرایط ما

05 آبان 1393 (10:34) | سایه | 0 دیدگاه

مهم نیست

مهم نیست ، دل است دیگر ، شبیه لیوانی شیشه ای ، که ترس از شکست ، روزی خوردش میکند
دل است دیگر ، عاقبت میشکند ، خورد میشود ، نابود میشود ...
# مهم نیست

05 آبان 1393 (10:31) | سایه | 0 دیدگاه

امروز

خب من امروز زنگ زدم
و تو جواب ندادی

میبینی چقدر درگیر مشغله هات شدی ؟ ...

# و من همیشه درگیر تو میشدم با هزار مشغله ...
# گذر زمان خیلی چیزها را به آدم نشان میدهد

05 آبان 1393 (10:29) | سایه | دیدگاهها بسته است

دلتنگی

هر چند فکر میکنم مشکل کار کجاست عقلم به جایی قد نمیدهد
اما خوب میدانم کسی سد راه رسیدن ماست
خوب میدانم آن کس یکی از ماست ...

# گاهی یه نگاهی به آینه بنداز ، آینده رو میبینی ...

05 آبان 1393 (10:24) | خسته | 0 دیدگاه

پیشنهاد کار و مزایا آن هم تهران (وای خدا دهنم آب افتاد)

جالب است پیشنهاد کارهایی که به بنده میشود و حتی جمله طرف تمام نشده رد میشود
:)
ای آقایی که خود را مدیر یک شرکت آی تی مینامید
ای آقایی که یه روزی مدیر فنی یک جای خیلی بزرگ بوده اید
وعده پول و کار در یک شرکت معتبر و صد البته تاکیدی شما به کار در تهران شاید برای خیلی ها مهم باشد (یه جوری میگویند تهران انگار سیلیکون ولی است)
اما آیا مزایای الان بنده را تامین کنید ؟
من هر وقت دلم بخواهد از خواب بیدار میشوم نهار میخورم و به هر کسی هر وقت دوست داشته باشم زنگ میزنم و هر وقت دوست داشته باشم هر جا دلم بخواهد میروم و مهمتر از آن لب تاپم را با اختیار خودم روشن میکنم و شروع میکنم به کد زدن
do you understand?
برده کسی شدن به دلیل تامین نیاز مادی توی کت من نمیرود
تماس فرت

02 آبان 1393 (12:42) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است