حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست

دو پتو کشیدم رو‌ خودم 

تخت خوابیدم 

صبح بلند شدم 

دنیا یه جور دیگه بود 

من هم یه آدم دیگه 

ممنونم ازت 

#اهنگ

24 دی 1401 (10:30) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

عزت نفس

و 

تمام .

3شب و 7

23 دی 1401 (22:04) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

شراب

شراب 

هم 

کاری 

نکرد ...

23 دی 1401 (03:53) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

سرما

سرمای دی ماه تهران 

کشنده اس 

سرده 

سوز میاد 

از دو طرف 

و تو 

بعدا میفهمی

22 دی 1401 (18:46) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

...

سادیسم 

تعریف ساده ای دارد 

و انواع پیچیده 

مثلا 

تو 

میگی منو میخوای 

بعدش پس میزنی 

پس ...

داستان تمام.

22 دی 1401 (18:41) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

-

اگه چیزی رو تغییر ندی ، یعنی بازم انتخابش کردی

" زیاد به این جمله فکر کن "

19 دی 1401 (00:49) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

.

‏ایوب نبى آخراى داستانش میگه :

"أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ"

من رنج میکشم در حالیکه تو مهربان ترین مهربانانى.

اون درحالیکه کنایه سنگینیه، بله بزرگ متعال، ما رنج میکشیم درحالیکه تو مهربانترین مهربانانى...

19 دی 1401 (00:47) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

.

در گوشه‌ای از ذهنت

      به انتظارِ خود نشستم؛

                           نیامدم

                                    نیامدم

                                             نیامدم ...

19 دی 1401 (00:40) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

...

آنچه از ما باقی‌ می‌ماند، سرنوشت را تغییر خواهد داد. 

حتی اگر این باقی‌مانده‌ها، اندوهی جاودانه را در قلبشان حمل کنند

باقی‌مانده‌ها، تغییر میدهند

#پونه مقیمی

19 دی 1401 (00:28) | خسته | دیدگاهها بسته است

سفر

من 

یک سفر به تو بدهکارم 

تا آخر عمر ...

19 دی 1401 (00:08) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

اشتباه

گاهی اوقات با یک اشتباه نوزده نمیشی ، صفر میشی ...

19 دی 1401 (00:07) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

...
باز به باد می دهی زلف به هم تنیده را  -  باز شکار می کنی مرغ قفس ندیده را
جام مدام می دهی فارغ بی خیال را  - منع شراب می کنی عاشق غم چشیده را
تا به کنار بودی ام، بود بـه جان قـرار دل  - رفتی و بردی از برم خاطر آرمیده را
ای که قمار عشق خود با همه هستی ام کنی  - خود به تنم نموده ای پیرهن دریده را !
تـا که مگر گذر کنی بر سر کوی تنگِ دل  - خاک ره تو می کنم دیده هجر دیده را
ماه به عشق روی تو خانه بـه دوش می رود  - مهر تو باز می کند دیده آرمیده را
وه چه شود اگر شبی بر لب من نهی لبی  - تـا به لب تو بسپرم جان بـه لب رسیده را
عشق دوباره از وطن رفت بـه چین زلف او  - باز رها نمی کند زلف به هم تنیده را
18 دی 1401 (18:47) | یلدا 01 | 0 دیدگاه

خواب

به خواب عمیقی فرو خواهم رفت روزی
به جبران تمامی بیخوابی مان ... 

18 دی 1401 (08:40) | یلدا 01 | 0 دیدگاه

...

سالهاست در ساحل دریا را تماشا میکند
و حالا وسط دریاست
در حال غرق شدن

کسی که سالهاست به خودکشی فکر میکند
از غرق شدن نمیترسد ...
نجاتش نده 

18 دی 1401 (08:38) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

...

من به عشق نیاز دارم تا آتش درونم رو روشن نگه داره برای سالهای پیش رو ...
و توی عشق جان ، آتشم زدی به چه مهارتی ...
تو
یه روزی
منو میکشی
شک نکن

18 دی 1401 (08:34) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

خواب

وقتی خوابی ، در سانت به سانت صورتت سفر کردم ساعتها ... 

18 دی 1401 (08:33) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

تخت بخواب

سـ.ـکـ.ـس ، همه را خواب آلود میکند غیر از من ...

شاید بعدش ،برای همه ، کار تمام است

اما

برای من

شروع یک ماجرا جویی است

در کاوش سانت به سانت صورتت...

مکررا

18 دی 1401 (08:26) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

...

وقتی یکی رو پیدا میکنی که نیمه گمشده ات نیست

ولی تمام خودت هست !

نباید عاشق شد؟

18 دی 1401 (08:24) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

...

بوی گل میدی ، همیشه 

18 دی 1401 (08:21) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است

یلدای دلچسب

شراب ، زمان را طولانی میکند و سـ.ـکـ.ـس طولانی تر
یلدای طولانی ...
خیلی خیلی طولانی ...

18 دی 1401 (08:19) | یلدا 01 | دیدگاهها بسته است