زمین و آسمون

اینجاست که آدم بین زمین و آسمون گیر میکنه
نه نای موندن رو داره ، نه دل رفتن ...

29 اسفند 1392 (10:20) | خسته | 0 دیدگاه

چهارشنبه سوری

کیا این چهارشنبه سوری یه جاشون سوخت؟

# حالا هر جایی به هر شکلی ...

28 اسفند 1392 (00:32) | مینیمال | 0 دیدگاه

آقا ف

امروز یکی از دوستان قدیمی دوران دانشگاهم رو دعوت کردم خونمون
خیلی تفییر کرده بود
ظاهرش نه! رفتارش ، اخلاقش
دچار خودبزرگ بینی شده بود یا شایدم یه غرور کاذب
آدما چه زود تغییر میکنن :) 

24 اسفند 1392 (00:49) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

درددل

یادمه بچه که بودم ...

ادامه مطلب با پسورد محافظت شده است .
ادامه مطلب ...
22 اسفند 1392 (22:11) | خسته | دیدگاهها بسته است

روزی می آید

طفلکی بچه روزهای سپید
از کجاها به طوافش آیند
آنکسی که عزیز همگان بود
اندکی دیرتر از همگان می آید
طفلکی میگرید ، زیر لب میخواند
و تمنای وصالی که به جا میماند ...

19 اسفند 1392 (22:14) | شعر من | دیدگاهها بسته است

حسرت

اون روز من یه چیز با ارزش رو اونجا جا گذاشتم
چیزی که باعث غرورم بود ، چیزی که بهش افتخار میکردم ، چیزی که باعث شده بود با همه فرق کنم ...

#الان دقیقا ، 4 سال از آن روز میگذره ... و من هنوز حسرت میخورم برای چیزی که از دست رفت ... 
19 اسفند 1392 (10:30) | دلنوشته | 0 دیدگاه

عشق
امشب فهمیدم عشق فقط واسه نیم ساعت قبل و بعد از ×e$ به درد میخوره ، وگرنه ، نه میتونه بخشنده باشه ، نه میتونه مهربان باشه ، نه میتونه گذشت داشته باشه و نه میتونی حال خوبی به آدم بده ، عشق فقط به درد نیم ساعت قبل و بعد از ...
19 اسفند 1392 (04:09) | خسته | 0 دیدگاه

جا شعر

اگر یه نیسان آبی داشتم حتما پشتش مینوشتم
به من نزدیک نشوید ، خیلی دورم ...

17 اسفند 1392 (23:55) | مینیمال | دیدگاهها بسته است

درد

اگر تو برای تسکین دردهات میخوای سیگار بکشی
من باید یه چیزی بزنم اوردز کنم ...

17 اسفند 1392 (23:53) | سایه | دیدگاهها بسته است

جا شعر

به بعضی ها باید گفت ما راست راست راه میریم تو چپ چپ نیگا کن

:)

17 اسفند 1392 (23:48) | مینیمال | دیدگاهها بسته است

نمیبخشم

ای تویی که هنوزم باعث آزار منی

روزای قشنگ عمرم رو بدهکار منی ...

#مهستی

17 اسفند 1392 (12:31) | از دل ترانه | دیدگاهها بسته است

...

این روزها تنهام ، اما میتونم باهاش صحبت کنم

با کسی که صحبت کردن باهاش آرزوم بود

# همینم از سرم زیاده

11 اسفند 1392 (12:12) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

این روزها

این روزها همه دارن برای ما ناز میکنن

# حتی شما دوست عزیز

11 اسفند 1392 (01:07) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

...

ماشینو بردم تعمیرگاه ، یه خورده روغن ریزی داشت ، حدود 100 تومن خرج گذاشت روی دستمون .

اما فهمیدم ماشین خوبیه ، گاز خورش بد نیست :)

07 اسفند 1392 (00:39) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

ماشین

# امروز یه ماشین خریدم .

03 اسفند 1392 (15:07) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است