قشنگترین هدیه

امروز یکی از قشنگترین هدیه های عمرم رو گرفتم .

واقعا بغض کردم ...

فقط میتونم بگم ، انشاالله بتونم جبران کنم.

ممنونم

30 آذر 1392 (23:05) | سایه | 0 دیدگاه

دنیا

عجب دنیای کثیفیه ...

30 آذر 1392 (03:51) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

بدبختی

تو عمرم انقدر احساس بدبختی نکرده بودم .

27 آذر 1392 (06:48) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

فیض بوک

امروز توی فیض بوک عضو شدم
# خدا به خیر کنه

24 آذر 1392 (03:53) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

فشار

به خدا به پیر به پیغمبر ، من دارم فشاری بیشتر از اون چیزی که تاب دارم رو تحمل میکنم ، چرا هیچکی حواسش بهم نیست ؟؟؟!!!

# به درک ، بازم به افتخار خودم :)

23 آذر 1392 (18:47) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

گناه

گناه من اینه که فقط تو رو میخوام ...
باید از همه بکشم از تو هم بکشم ...
امشبم کلا رفت ...

23 آذر 1392 (04:35) | سایه | دیدگاهها بسته است

یک روزی

یک روزی به تمام خواسته هایم ، خواهم رسید ، مطمئنم ...

# اما آن روز ، تو کجای خواسته هامی ؟؟؟؟

17 آذر 1392 (02:52) | خسته | 0 دیدگاه

چی میچسبه ؟

اگه گفتی توی این هوای سرد و این شُر شُر بارون چی بیشتر از همه میچسبه ؟
آخ گفتی ، یه بدن داغ ...
# مممممم ...

14 آذر 1392 (16:25) | مینیمال | 0 دیدگاه

از تنهایی که بهتره ...

ترس از تنهایی توی همه هست ، یعنی این ترس رو یه جورایی غالب کردن بهمون .
حتی عمو پورنگ هم میگه ، "بچه ها ، اگه بچه ای حرف بدی زد دیگه کم کم بچه های دیگه باهاش بازی نمیکنن و تنها میمونه ."
ظاهرا تنهایی ، یک نوع مجازاته ...

به نظر من اکثر ازدواجهایی که صورت میگیره توی سن بالا ، برای فرار از تنهایی هست یا به قول مادرم ، از تنهایی که بهتره ...

14 آذر 1392 (15:49) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

من ...

من اشتباه نکردم ، اون واقعا منو برای خودم میخواد ...
# من اشتباه کردم ؟؟؟؟؟

12 آذر 1392 (15:39) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

ستار

گاهی وقتها هست ، که سکوت مثل یه عشق ، یه حس دوست داشتنیه
گاهی وقتها هست ، که نگاه ، بیشتر از هزارتا حرف ، گفتنیه ...

03 آذر 1392 (00:37) | از دل ترانه | 0 دیدگاه