خودم

دلم برای خودم تنگ شده ...

30 مهر 1392 (05:32) | خسته | دیدگاهها بسته است

روزهای ابری

روزهایی که هوا ابریه ، اون لحظه که دیگه مطمئنی بعض آسمون میترکه ، اون لحظه که دیگه بارون شروع میکنه به باریدن ، هر کجا هستی ، توی خیابون ، توی خونه ، کنار پنجره ، یه نگاهی به آسمون بنداز و یک لبخند بزن .
بذار آسمان ، آرزوت کنه ، برای آغوشت ...
# من هم ...

28 مهر 1392 (02:44) | سایه | دیدگاهها بسته است

گذر

بچه که بودم ، همیشه وقتی به یه جایی میرفتم که قرار بود چند روزی اونجا بمونم ، یه حس غریبی میکردم ، انگار باید رفت ...

27 مهر 1392 (02:05) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است

و آخر ...

و آخر ، آنچه که هر روز بهش فکر میکنم ، اتفاق می افتد ...

ادامه مطلب ...
26 مهر 1392 (01:57) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

خیام

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت

23 مهر 1392 (03:08) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

سردرد

سردرد عجیبی دارم ، رفتم بخوابم خوابم نبرد ، این پروژهای کوچیک و بزرگ هم امون آدم رو میبره که بتونه با خودش خلوت کنه .
خیر سرم رفتم بخوابم ، از سردرد خوابم نبرد .
این دومین باریه با چنین شدتی سرم درد میکنه ...

ادامه مطلب با پسورد محافظت شده است .
ادامه مطلب ...
21 مهر 1392 (03:41) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

عشق من

عشق من کجاست؟
یعنی الان خوابیده؟

21 مهر 1392 (01:12) | سایه | 0 دیدگاه

میدانی

میدانی ؟ آدم هر چقدر هم صبور باشد ، نمیتواند دوری اش را تحمل کند ، مشکل از من نیست ، جذابیتی که دارد ، بی نهایت کِشنده است ، سوزنده است ...

08 مهر 1392 (12:39) | حرفهایی برای خودم | 0 دیدگاه

دیگه ...

دیگه کامنت هم نمیذاری ؟
# دمت گرم

:)

07 مهر 1392 (22:41) | سایه | 0 دیدگاه

ترک و شیرازی

کار کردن با ترک ها و شیرازی ها ممنوع !

07 مهر 1392 (11:39) | حرفهایی برای خودم | دیدگاهها بسته است