ادامه نوشت دیگران

ذهن هایی که واژه می بلعند!

و واژه هایی که کلمه ها را بی آوا سُر می دهند در گلوگاه صداهای ناپخته ای که پخته می گردند

و اندوه کلام- که گم می گردد در پی این ناهمگونی ها. (لینک)

...

# و منی که به تنهایی میخندم به تنهایی...

23 خرداد 1390 (01:00) | مینیمال | 0 دیدگاه

عقب ، جلو - عقب ، جلو ...

شاید بشود نبوغی را به اشتراک گذاشت

پیشرفت یا تغییر به سر کردگی یک رفتار

میشود غول افسار گسیخته ای که به هرسوراخی که بگذارند میرود و بیرون می‌آید ، مکرراً...

 

# اصلاً میفهمی چی میگم؟

17 خرداد 1390 (19:26) | مینیمال | 0 دیدگاه

جالبه نه؟

هر روز هزاران نوشته ام زیر پای کلیک های روزانه ام گم میشود...

مشکل کجاست؟!

 

# خیلی وقته به هر فولدری که میرم یه نوشته توش قایم کردم ، بعضی وقتها شعرهایی رو از خودم پیدا میکنم که شاید بعد از نوشتنش این دومین باره که خونده میشه...

 

# اصلاً جالب نیست...

17 خرداد 1390 (00:58) | دلنوشته | 0 دیدگاه

بیا برقص

بیا برقص ، تن به تن ، پا به پا ، دوش به دوش

اینجا همه بیگانه اند ، بگذار بخندند...

بیا برقص ، سرنوشت ، ساز عجیبی میزند که هر کسی نمیتواند با آن برقصد

من و تو ... ، شـشــــ !  ، هیچی نگو...

اینجا همه بیگانه اند ، نگذار بدانند ...

من محتاج توام ، تو سرشار از غرور ، کداممان محکوم است به تنهایی؟!

من از تو و تو از خودت...!

بیا برقص ، هر روز هر شب ، دوباره ...

دوباره برمیگردد روزی که بیشترین لذتت پرستش من باشد و بس...

بیا برقص ، گلایه بس است...

عاشقی فقط دیوانگیست خریت است..

بیا برقص...

17 خرداد 1390 (00:56) | هوس | دیدگاهها بسته است

شاید من

بدم میاد از آدمهایی که هیچی نیستن و فکر میکنن از همه بیشتر حالیشونه ، از همه سرترن ، از همه عاقلترن

، فکر میکنن کسی بیشتر از خودشون نمیفهمه و درک نداره...

# یه جورایی مثل منن ...

17 خرداد 1390 (00:54) | خسته | دیدگاهها بسته است

اگر میماند

شاید باید روزی ، اجباراً یا بی تفاوت به آغوش کشید

کسی که شاید نه آنگونه باشد که میخواهی و نه آنگونه ای که میخواهد...

شاید فقط باید به زور خوابید

شاید باید فقط لمس کرد بی هیچ اشتیاقی...

شاید باید خیالهای کودکی را ساده رها کرد و با یک تن عرق کرده ، بی هیچ دلخوشی خود را ارضـ ـا کرد...

چرا؟...

 

خیلی ها اینگونه اند ، شاید همه...

 

شاید کار به آنجا رسیده باشد که هم آغوشیت با کسی فقط برای خودت است نه حتی بوسه ای لحظه ای برای او...

شاید پایمال شده است حق دوست داشتن

شاید ...

شاید چیزهای جدید آمده ...

... شاید واقعاً برایش فرقی ندارد...

نمیدانم...

اما میدانم اگر میماند بهتر بود...

06 خرداد 1390 (15:18) | سایه | دیدگاهها بسته است